شميم بادرود

ساخت وبلاگ

از اين ستون به آن ستون فرج است

مردي به شهري مسافرت كرد و غريب بود . اتفاقا همان شب فردي به قتل ميرسد . نگهبانان مرد غريب را نزديك محل قتل دستگير مي كنند . و او را نزد قاضي مي برند . و چون مرد ناشناس نتوانست بي گناهي خود را ثابت كند ،‌ قاضي دستور اعدام صادر كرد

فردا مرد مسافر را به يك ستون بستند تا اعدام كنند . مرد هرچه گفت كه بي گناه است و بعدا از اين كار پشيمان خواهند شد ، جلاد گفت من بايد دستور را اجرا كنم .

جلاد به او گفت كه آخرين خواسته اش چيست .

مرد كه ديد مرگ نزديك است گفت : مرا به آن يكي ستون ببنديد و اعدام كنيد .

جلاد فكركرد كه مرد قصد فرار دارد و اين يك بهانه است و به او گفت اين چه خواهش مسخره اي است !

مرد گفت : رسم اين است كه آخرين خواهش يك محكوم به اعدام اگر ضرري براي كسي نداشته باشد اجرا شود .

جلاد با احتياط دست او را باز كرد و به ستون بعدي بست .

در همين هنگام حاكم و سوارانش از آنجا گذشتند و ديدند عده اي از مردم دور ميدان جمع شدند ، علت را پرسيدند گفتند مردي را به دار مي زنند . حاكم پرسيد : چه كسي را ؟ 

جلاد جلو آمد و حكم قاضي را نشان داد .

حاكم گفت : مگر دستور جديد قاضي به شما نرسيده است ؟‌

جلاد گفت : آخرين دستور همين است .

حاكم گفت : اين مرد بي گناه است ، او را آزاد كنيد . قاتل اصلي ديشب به كاخ من آمد و گفت وقتي خبر اعدام اين مرد را شنيده ،‌ ناراحت شده كه خون اين مرد هم به گردن او بيافتد و بااينكه ميترسيده خودش را معرفي كرد . من هم او را نزد قاصي فرستادم و سفارش كردم كه مجازاتش را تخفيف دهد .

مرد مسافر را آزاد كردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به اين ستون نمي بستيد تا حالا ‌مرا اعدام كرده بوديد . اگر خدا بخواهد از اين ستون به آن ستون فرج است .

 

 

اين ضرب المثل را هنگامي به كار مي برند كه فردي نااميد است و او را دلداري مي دهند كه در اندك فرصتي راه چاره پيدا مي شود . ( فرج به معناي گشايش در كار و رفع مشكل )‌

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 257 تاريخ : جمعه 20 دی 1392 ساعت: 14:38

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 221 تاريخ : جمعه 20 دی 1392 ساعت: 14:31


معمای دزد کیف, تست هوش, دزد کیف

روزی در مدرسه کیف معلمی را دزدیدند . براساس شواهد بدست آمده ، پنج نفر به نام های A ، B، C، D، و E متهم می شوند . این پنج نفر چنین می گویند :


A: من کیفی بر نداشتم من هیچ وقت دزدی نکرده ام. کار D بود .


B: من کیفی برنداشتم . پدرم خیلی ثروتمند است و من خودم کیف دارم . E میداند دزد کیست.

 

C : من کیفی برنداشتم من قبل از شروع سال تحصیلی E را نمی شناختم . کار D بود .

 

D : من این کار را نکردم . کار E بود . A دروغ می گوید که من کیف را دزدیده ام .

 

E : من کیفی را برنداشتم . B کیف را برداشت . C حرف من را تایید می کند ، چون سالهاست مرا می شناسد.

 

بعدا اولیای مدرسه با تطمیع توانستند از این پنج نفر اعتراف بگیرند که هر یک از آنها دو جمله راست و یک جمله دروغ گفته است . چه کسی کیف را دزدیده است ؟

••

••

••

••

••

••

••

••

••

••

••

••

جواب
کسی که دیگری را در بر داشتن کیف متهم کرده است قطعا کیف را بر نداشته است چون در غیر این صورت دو دروغ گفته است یکی این که من کیف را بر نداشتم و بعدی این که فلانی کیف را برداشته است تنها گزینه ای است که دیگری را متهم به برداشتن کیف نکرده است b
است b پس جواب صحیح

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 230 تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 ساعت: 14:16

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 ساعت: 14:11

در روزگار قديم در شهر ري خياطي بود كه دكانش سر راه گورستان بود . وقتي كسي ميمرد و او را به گورستان مي بردند از جلوي دكان خياط مي گذشتند .

 

يك روز خياط فكر كرد كه هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت كوزه اي به ديوار آويزان كرد و يك مشت سنگ ريزه پهلوي آن گذاشت .

 

 هر وقت از جلوي دكانش جنازه اي را به گورستان مي بردند يك سنگ داخل كوزه مي انداخت و آخر ماه كوزه را خالي مي كرد و سنگها را مي شمرد .

كم كم بقيه دوستانش اين موضوع را فهميدند و برايشان يك سرگرمي شده بود و هر وقت خياط را مي ديدند از او مي پرسيدند چه خبر ؟ خياط مي گفت امروزسه نفر تو كوزه افتادند .

روزها گذشت و خياط هم مرد . يك روز مردي كه از فوت خياط اطلاعي نداشت به دكان او رفت و مغازه را بسته يافت  . ازهمسايگان پرسيد : خياط كجاست ؟

همسايه به او گفت : ‌خياط هم در كوزه افتاد .

 

و اين حرف ضرب المثل شده و وقتي كسي به يك بلائي دچار مي شود كه پيش از آن درباره حرف مي زده ، مي گويند :” خياط در كوزه افتاد ” .

 

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 225 تاريخ : شنبه 14 دی 1392 ساعت: 23:56

به گزارش خیمه گاه باشگاه خبرنگاران؛ در استفتائات جداگانه مراجع عظام تقلید بر خرافی بودن مراسم کوبیدن در هفت مسجد در شب اول ربیع الاول تاکید کردند.

خرافات و تمسک به اموری که مستند و مدرک معتبر روایی و دینی ندارند از جمله اموری است که موجب انحراف دین و منجر به بدعت در دین می گردد. آداب و رسومی که با رنگ و لعاب دینی در جامعه ظهور می کنند.

چند سالی است که در پایان ماه صفر مراسمی در برخی شهرها باب شده که در ظاهر مانند بسیاری از خرافات دیگر عملی نیکو وانمود می شود، اما هنگامی که در آن اندیشیده می شود نتیجه به آنجا می رسد که با خرافه و بدعتی دیگر مواجه هستیم.

این بدعت از آنجا آغاز می شود که در شب اول ماه ربیع الاول چند ساعتی قبل از نماز صبح روز اول این ماه، در هفت مسجد را می کوبند و با این کار پایان دو ماه عزاداری و آغاز ماه شادمانی حضرت زهرا(س) را اعلام می کنند و به این وسیله می خواهند از دستان حضرت زهرا (س) عیدی دریافت کنند و حاجات خود را برآورند.

در سالهای ابتدایی این مراسم به کوبیدن در مسجد و آن گاه اقامه نماز صبح در آخرین مسجد اکتفا می شد اما با گذشت زمان بر پیرایه های این عمل افزوده شد. سال بعد تضرع و ناله و گریه بر در مسجد. سال بعد پخش نذورات و شیرینی و شکلات و...، سال بعد گفته شد در آخرین مسجد باید دعای توسل خوانده شود و سال بعد روشن کردن شمع بر در مسجد و آب و جارو کردن مقابل آن هم اضافه شد و همین طور این سیر تکاملی(!) ادامه یافت تا جایی که برخی از نماز مغرب شب اول شروع به این کار می کردند تا از خواب شب هم بی بهره نمانند!

در همان سالهای ابتدایی مراجع عظام طبق وظیفه دینی و شرعی خود که هنگام ظهور بدعت ها، علما باید علم خود را بروز و ظهور دهند بر بی ریشه بودن این عمل تأکید کردند اما متأسفانه هنوز برخی این راه اشتباه را می پیمایند. این نمونه ای از نمونه های فراوان است که برخی در خارج از چارچوب دین برای طلب حاجات و نیازهای خود از خداوند و ائمه متمسک به آیین هایی این چنینی می شوند.

در رابطه با شب اول ماه ربیع الاول در سال 1380 استفتایی از سوی مسجد رضویه تهران از مراجع عظام صورت پذیرفته است که به اتفاق علما این عمل مردود اعلام شده است. متن استفتای انجام شده این چنین است:

چند سالى است که در شب اول ماه ربیع الاول حرکتى در بعضى مساجد باب شده است بدین ترتیب که از حدود نیمه شب تا اذان صبح افرادى با در دست داشتن شمع پشت در مساجد مراجعه و با کوبیدن به در مساجد و خواندن اذکارى توسل جسته و حاجات خود را طلب مى‏نمایند، البته این عمل را تا هفت مسجد ادامه می دهند،

1- آیا چنین عملی مستند روایی دارد؟

2- آیا چنین عملی (که در حال گسترش می باشد) می تواند به عنوان یک حرکت شایسته مورد تأسی دیگران قرار گیرد؟

3- در صورتی که عمل فوق از جمله خرافات و یا خدای نکرده نوعی بدعت باشد وظیفه ما (ائمه جماعات و متدینین) در این خصوص چیست؟

آیت الله خامنه ای: بسمه تعالی، عمل فوق الاشاره مستند روایی ندارد و شیوه قابل تأیید نیست. اگر چه اصل اذکار و ادعیه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسندیده است، لیکن اشکال در شیوه عمل به نحو یاد شده است. آقایان علماء اعلام - دامت افاضاتهم - و مومنین - ایدهم الله تعالی - با پند و اندرز و موعظه و نصیحت از رواج چنین رفتارهایی که چه بسا ممکن است منتهی به وهن مذهب گردد، جلوگیری نمایند.

آیت الله مکارم: بسمه تعالی با توجه به اینکه این عمل در روایات معصومین(ع) وارد نشده است انجام آن به عنوان یک عمل مستحب شرعی جایز نیست و سزاوار است ائمه محترم جماعات مردم را به سوی مراسم و توسلاتی دعوت کنند که در روایات معصومین(ع) وارد شده است وگرنه ممکن است افراد منحرف برای وهن مذهب هر روز امر تازه ای اختراع کنند و ناآگاهان را به سوی آن دعوت کنند. همیشه موفق باشید.

آیت الله صافی گلپایگانی: بسم الله الرحمن الرحیم
1- مستند روایی بر عمل مذکور به نظر نرسیده والله العالم.
2- با عدم مستند شرعی تأیید آن معنی ندارد. والله العالم.
3- علمای اعلام باید مردم را آگاه کنند. وفقکم الله. والله العالم.

مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی: بسمه تعالی مستند شرعی برای عمل فوق ملاحظه نشده است و لازم است مومنین از این گونه اعمال اجتناب نموده و برای قضای حوایج و برآورده شدن حاجات از طرقی که در کتب ادعیه آمده استفاده کنند.

مرحوم آیت الله تبریزی: بسمه تعالی زدن درب مسجد و حاجات خواستن از مسجد مسند شرعی ندارد و در روایات وارد نشده است. لکن نماز جماعت خواندن در مساجد و حاجت خواستن از خداوند با توسل به ائمه (علیهم السلام) شرعاً ثابت است. والله العالم.

مرحوم آیت الله بهجت:
1- بسمه تعالی ظاهراً ندارد.
2- بسمه تعالی خیر.
3- بسمه تعالی و جادلهم بالتی هی احسن.

مرحوم آیت الله مشکینی: بسمه تعالی این کار ریشه مذهبی ندارد و اگر به عنوان دستور دینی انجام دهند اشکال دارد و چنانچه باعث زحمت و آزار دیگران باشد جایز نیست و خوب است به جای این اعمال از اوقاتی که شرعاً فیضیاتش ثابت شده استفاده کنند مانند شبهای جمعه، اعیاد، وفیات، آخرهای شب برای نماز شب، دعاهای دسته جمعی مانند توسل، ندبه، مکارم الاخلاق و غیره و بالجمله در شرع اسلام به ویژه عالم تشیع اوقاتی که در آنها اجتماع کنند و دعاهایی بخوانند زیاد است نیازی به اختراع عمل خاص که در روایات نیست، ندارند. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

بنابراین بهتر است با مراجعه به متون صحیح از این خرافات جلوگیری شود و به اعمال مذکور در این روز که روزه گرفتن به شکرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمؤمنان از گزند کفار و مشرکان در اول ربیع‏ الاول و خواندن زیارت پیامبر (ص) و علی (ع) است، بپردازند.

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 185 تاريخ : جمعه 13 دی 1392 ساعت: 21:46

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 185 تاريخ : جمعه 13 دی 1392 ساعت: 21:41

 
سلام بر خاتم مهربانى و عشق! سلام براو که گام هاى مهتابى اش شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد


دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
رحلت پیامبر اکرم (ص) بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد


رحلت پیامبر اکرم(ص) و امام حسن مجتبی(ع) و آفتاب هشتم امامت حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) تسلیت باد


مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 192 تاريخ : سه شنبه 10 دی 1392 ساعت: 11:53

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 204 تاريخ : سه شنبه 10 دی 1392 ساعت: 11:50

داستانک ابوریحان و مزدور !

داستانهای آموزنده, داستانک, داستاهای خواندنی

 

 روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد. شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به او می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است . آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سئوال ساده نمود و رفت .

فردای آن روز، شاعری مدیحه سرای دربار، پای به محل درس گذارده تا سئوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد. که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف.... را نظر کردند اثری از استاد نبود .

یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می نمود در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید: چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده ، محل درس را رها نمودید ؟!

ابوریحان گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد.

شاگرد متحیر به چشمان استاد می نگریست که ابوریحان بیرونی از او دور شد .

ابوریحان بیرونی دانشمند آزاده ایی بود که هیچگاه کسب قدرت او را وسوسه ننمود و همواره عمر خویش را وقف ساختن ابوریحان های دیگر کرد.

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 8 دی 1392 ساعت: 20:41

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 8 دی 1392 ساعت: 1:32

بوی پیراهن یوسف به وطن می آید
اربعین می رود و بوی حسن می آید


اشک هایی که چهل روزحسینی شده بود
همه خون گشته و از لای کفن می آید

.

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 214 تاريخ : يکشنبه 8 دی 1392 ساعت: 1:28

یکی از بزرگان عرب برای مهمانی نزد امام حسن مجتبی رفت. هنگام غذا که سفره را پهن کردند، مرد عرب شدیدا ناراحت شد و گفت : من چیزی نمی خورم. امام حسن فرمود : چرا غذا نمی خوری ؟ آن مرد گفت : ساعتی قبل به فقیری برخورد کردم. اکنون که چشمم به غذا افتاد به یاد آن فقیر افتادم و دلم سوخت. من نمی توانم چیزی بخورم مگر اینکه شما دستور دهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند.
امام حسن فرمود : آن فقیر کیست ؟ مرد عرض کرد : ساعتی قبل که برای نماز به مسجد رفته بودم مرد فقیری را دیدم که نماز می خواند. بعد از فراغت از نماز دستمالش را باز کرد تا افطار کند. شام او نان جو و آب بود. وقتی آن فقیر مرا دید از من دعوت کرد که با او هم غذا شوم ولی من که عادت به خوردن چنان غذای فقیرانه ای نداشتم ، دعوت وی را رد کردم. حال اگر ممکن است مقداری شام برای وی بفرستید.
امام حسن مجتبی با شنیدن این سخنان به گریه افتاد و فرمود : او پدرم امیرمومنان و خلیفه مسلمانان ، علی (ع) است. او با اینکه بر سرزمینی بزرگ حکومت می کند اما مانند فقیر ترین مردم زندگی می کند و همیشه غذای ساده می خورد.

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 186 تاريخ : يکشنبه 8 دی 1392 ساعت: 1:24

دعوا سر لحاف ملا بود

در يك شب زمستاني سرد ، ملا  در رختخواش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد .

زن ملا به او گفت كه بيرون برود و ببيند كه چه خبر است .

ملا گفت : به ما چه ، بگير بخواب. زنش گفت : يعني چه كه به ما چه ؟ پس همسايگي به چه درد مي خورد .

سرو صدا ادامه يافت و ملا كه مي دانست بگو مگو كردن با زنش فايده اي ندارد . با بي ميلي لحاف را روي خودش انداخت و به كوچه رفت .

شميم بادرود...
ما را در سایت شميم بادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا عارفیان 55555 بازدید : 207 تاريخ : يکشنبه 8 دی 1392 ساعت: 1:14

نظر سنجی

نظرتون درباره وبلاگم چیه...؟

خبرنامه